سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همسنگران شهدا در زارچ


بزرگ مرد تاریخ

گنجینه احادیث

 
دوستان همسنگر
 
جستجو گر گوگل


گرد همایی بسیجیان پایگاه های مقاومت بسیج زارچ  در پنج شنبه مورخ 23 شهریور91 بشرح ذیل برگزار گردید:

اقامه نماز جماعت به امامت حاج کاظم کریمی در محل حوزه مقاومت بسیج زارج

حضور برادران بسیجی در گلزار شهدای زارچ (باغ رضوان)

زیارت عاشورا

نوحه سرایی 

بیان خاطرات شهدای گرانقدر آرامیده در قطعه شهدای زارچ با حضور یادگار دفاع مقدس رزمنده بسیجی جناب آقای عبدالرسول کلانتری

راهپیمایی شبانه برادران بسیجی از این قطعه شهدا (باغ رضوان زارچ) تا قطعه شهدای سرچشمه زارچ در مسیر بلوار امام رضا (ع) ـ بلوار دانشجو ـ بلوار شهید صدوقی




































برگرفته از : نسیم بهشت زارچ


   نوشته شده در یکشنبه 91/6/26  توسط همسنگر 



موضوع:

فراخوان گردانهای بسیج زارچ


پنجشنبه 1391/06/23


محل تجمع:

حوزه مقاومت بسیج زارچ


ساعت:

18/30

 



   نوشته شده در چهارشنبه 91/6/22  توسط همسنگر 



بسمه تعالی
خاطره  برادر بسیجی ، آزاده سرفراز و خادم قرآن،‌حاج علی اکبر شریفی

روزه داری در اسارت

اسفند سال 1367؛ شانزده سال بیشتر نداشتم که در عملیات بدر همراه با حدود 250نفر از رزمنده های دیگر به اسارت دشمن در آمدم از این 250 نفر حدود 230 نفر از رزمندگان از جمله خود بنده مجروح بودیم که ما را به استخبارات عراق بردند.

 بعد از سه چهار روز پذیرایی مفصلی که از ما داشتند ما را به اردوگاه الرمادی 3 منتقل کردند اردوگاه از 4 بخش و هر بخش از 8 آسایشگاه تشکیل شده بود که در اواخر اسارت در هر آسایشگاه بیش از 800 اسیر را در خود جای میداد چون من نیروی بسیجی تیپ 18 الغدیر بودم حدود 30نفر از برادران یزدی دیگر با من اسیر شدند که در اواخر اسارت تعداد ما یزدی در اردوگاه حدود 100نفر رسیدیم.

 خاطرات زمان اسارت بسیار زیاد است وضعیت بد بهداشتی، مجروحیت اسرا، دلتنگی برای خانواده، ضرب و شتم نیرو ها توسط بعثی ها، حضور جاسوس در بین اسرا، جو روانی موجود در آسایشگاه، و ... اما به سفارش و اصرار دوستان به مناسبت ماه مبارک رمضان خاطره ای از این ماه در اسارت را برایتان بازگو می کنم.

 همانطور که گفتم اکثر قریب به اتفاق اسرایی که در این عملیات به اسارت در آمده بودند مجروح بودند و همه به نوعی به خاطر شرایط بد اسارت و وجود جراحات ناشی از جنگ و عدم رسیدگی و امکانات پزشکی دچار ضعف بدنی نسبتا شدیدی گردیده بودند.

 هنوز بیش از سه ماه از اسارت ما نمی گذشت که ماه رمضان فرا رسید.

 اولین ماه رمضان در اسارت هم با ماه های گرم خرداد و تیر همراه شده بود با توجه به مشکلاتی که ذکر شد ولی همه ی اسرا اصرار داشتند که روزه هایشان را کامل بگیرند ولی با وجود این همه مشکلات مشکل عمده ی دیگری که بسیار حائض اهمیت بود وضعیت بد و اسف بار غذایی اردوگاه بود بچه ها در اسارت دچار آن بودند ما در اسارت مطابق معمول سه وعده ی غذایی داشتیم.


1- صبحانه: صبحانه ی ما در این شش سال عبارت بود از نوعی آش که با یک نوعی از حبوبات که دانه ای شبیه ماش و سیاه رنگ بود(که روی گونی های آبی آن نوشته شده بود  for animals  یعنی برای حیوانات)  و مقداری برنج که از سهمیه ی غذایی ظهرمان بر میداشتند و مقدار زیادی آب و کمی ادویه...


2- نهار: این وعده ی غذایی شامل 5 یا 6 قاشق برنج(از بدترین نوع آن) به همراه چیزی به نام خورشت که بسته به فصلی که در آن قرار داشتیم مواد تشکیل دهنده ی آن شامل می شد: گوجه فرنگی بادمجان یا شلغم و... و که یکی از این مواد که به صورت آب پز با کمی رب گوجه همراه بود نام خورشت را همراه خود یدک می کشید (البته بدون هیچ افزودنی دیگر)

3- شام: چیزی به نام آگوشت البته با گوشت های منجمد شده که تاریخ آن چند سال قبل (حدودا 10 سال) و بعضا دارای بوی نامطبوعی بود که به این آبگوشت مقداری رب گوجه هم اضافه می کردند البته بدون هیچ گونه حبوباتی ....


هر 24 ساعت دو عدد نان که مانند نان ساندویچی البته با کفیت بسیار نام طلوب به ما میدادند به طوری که وسط این نان ها خمیر بود (مانند خمیر نانوایی) و روی نان ها یکم زرد رنگ بود حال بماند که با خمیر وسط نان ساندویچی شرینی درست می کردیم و در مراسمی که داشتیم از بچه ها پذیرایی می کردیم که نحوه ی درست کردن این شرینی ها خود حکایتی دارد.

 اینها وعده های غذایی ما در این شش سال دوران اسارت بود البته در هفته یک شب به جای آبگوشت برای هر 10 نفر یک عدد مرغ یک کیلویی آب پز شده میاورند و تقسیم این به اصطلاح خود حکایتی داشت بس شنیدنی.

 

خاطرات آزاده سرفراز حاج علی اکبر شریفی

 موضوع مهمتر اینکه چون در سال های اول اسارت عراقی ها می ترسیدند که ما اقدام به شورش نماییم اجازه نمیدادند تا وعده غذایی سحر را همان سحر دریافت نماییم به همین علت آن سه وعده غذایی را طبق ماه های عادی سال در همان صبح و ظهر و عصر میدادند لذا ما مجبور بودیم تا غذا های دریافتی در طول روز را بدون داشتن هیچ گون امکانت نگه داری اعم از یخچال و ... در فضای آزاد و در هوای گرم آن مو قع از سال نگهداری نماییم که شما می توانید تصور کنید آشی را که ما ساعت 9 صبح دریافت می کردیم چگونه باید تا ساعت 8 شب نگه داریم ببینید این غذا هنگام شب چه شکلی به خود میگرفت (یعنی نه وسیله ای برای خنک نگه داشتن غذاها و نه حتی وسیله ای برای گرم کردن مجدد آنها) . به هرجهت ما به خاطر گرسنگی بیش از اندازه مجبور به استفاده از این غذاها در زمان افطار و سحر بو دیم (مخصوصا آشی که از صبح مانده بود و به قدری ترشیده بود که مثل ماست ترش شده میجوشید).

مصرف این غذاها باعث می شد تا همه ی ما دچار مشکلات حاد گوارشی مانند اسهال و دل درد ها و دلپیچه ها و ... گردیم .

 شما می توانید تصور کنید که مصرف این گونه غذاها با وضعیتی که ذکرشد چه برسر معده ها و دستگاه گوارش بدن می آورد .

 سرویس های بهداشتی آسایشگاه در حیاط واقع  شده بود به خاطر همین از ساعت 5 بعد از ظهر تا ساعت 8 صبح فردا که در آسایشگاه زندانی بودیم امکان استفاده از سرویس های بهداشتی نبود و ناچار بودیم برای قضای حاجت از سطلی که گوشه ی آسایشگاه بود و دور آن را یک پتو زده بودیم استفاده کنیم و این خود مشکل کسانی را که دل درد و دل پیچه داشتند را حاد تر میکرد در ماه رمضان سال های بعد از اسارت با توجه به دوجلد قرآن ی که با زحمت از صلیب سرخ دریافت کرده بودیم ختم  قرآن را ترک نمی کردیم به هر حال چون تحمل همه ی سختی ها و مشکلات برای رضای خدا بود تحملش آسان بود و لی  رفته رفته اسارت فضایی  است که انسان به یاد نعمت هایی می اندازد که زمانی در چنگ ما بود و شاید به خاطر وفور آن اصلا به چشم نمی آمد و لحظه ای در این فکر نبودیم که این نعمت چگونه از چه طریق به دستمان رسیده و به همین علت شاید شکر آن را به جا نیاوریم ولی اسارت آنها را برای تو یاد آور می شود آن موقع است که میفهمی در زندگی چقدر در مقابل نعمت های بیشمار الهی ناسپاس بودیم نعمت هایی چون امنیت، سایه ی پدر و مادر، سلامتی ، فرصت تحصیل و... که شاید کوچکترین آن غذای سالم باشد.
انشاالله خداوند به همه ی ما توفیق قدر دانی و شکر گزاری از نعمت های بی پایانش را عنایت بفرمایید.



   نوشته شده در چهارشنبه 91/5/11  توسط همسنگر 



 

 

اردوگاه رمادی 2 معروف به بین القفسین اردوگاه اطفال. 

موضوع خاطره : تسلط بر چند زبان خارجی


مقدمه

در این اردوگاه بیشتر اسرا از طیف نوجوانان بودند .شرایط اردوگاه مثل دیگراردوگاه های عراق از نظر امکانات و بهداشت بسیار نامطلوب و سخت بود.لیکن آزادگان ما در همین شرایط اشاره شده با کمترین امکانات در تحصیل علوم مختلف بسیار سخت کوش بودند.و به پیشرفت های شگرفی دست یافتند. از جمله علومی که توانستند پیشرفت کنند علوم قرآنی زبان های خارجی و ....

خاطره : اردوگاه از طرف عراقی ها مهیا شد تا یک هیات از سازمان ملل جهت بازدید و بررسی وضعیت اردوگاه و اسرا حضور یابند . به ارشد اردوگاه گفتند در چند روز آینده قرار است هیاتی از سازمان ملل از اردوگاه بازدید داشته باشد خود را برای آن آماده کنید.

تعدادی از رهبران اردوگاه جلسه ای ترتیب دادند و موضوعاتی که نیاز بود به گوش هیات سازمان ملل برسانند دسته بندی و آماده کردند سپس از بین خود یکی که تسلط بیشتری بر زبان انگلیسی داشت انتخاب نمودند.این آزاده آقای ابوالقاسم افخمی بود. ایشان نسبت به دیگر افراد جلسه تسلط بر چند زبان خارجی داشت.روز موعود فرا رسید هیات وارد اردوگاه شد و به بازدید مکانهای اردوگاه و شرایط آن پرداختند.

از مترجم و نماینده اسرا که آقای افخمی بود خواستند تا گزارش بدهد.آقای افخمی به رئیس هیات گفت با زبان انگلیسی صحبت کنیم و ایشان پذیرفت. لازم به ذکر است یکنفر عراقی نگهبان که به زبان انگلیسی تسلط داشت در کنار هیات مذکور حاضر بود تا موضوعات نقل شد را گزارش کند. وقتی شروع به صحبت شد آقای افخمی گفت نمیخواهید با زبان فرانسوی صحبت کنیم و ایشان سریع پذیرفت. عراقی ها سریعا از بین افرادی که داشتند یکی که آشنایی به زبان فرانسوی داشت را احضار کردند.وقتی آقای افخمی فهمید عراقی ها یکی را آوردند که آشنایی به زبان فرانسوی داشت او مجددا به رئیس هیات سازمان ملل پیشنهاد داد که آیا شما به زبان آلمانی آشنایی دارید تا به آن زبان صحبت کنیم؟ او جواب داد بلی. عراقی ها در ان وضعیت خیلی مات و مبهوت ماندند چون کسی در اردوگاه نداشتند که به زبان آلمانی آشنایی داشته باشد.

دکتر ابوالقاسم افخمی آزاده ایرانی در آن زمان نوجوانی بود که تحصیلات ایشان در حد سیکل بود.لیکن در دوران اسارت توانسته بود به 7 زبان تسلط پیدا کند.ایشان اهل اردکان یزد می باشد.

 این خاطره ازآقای هاشم شفیعی آزاده سرافراز نقل شده است.

 



   نوشته شده در دوشنبه 91/4/26  توسط همسنگر 



بسم رب الشهداء والصدیقین

بهشت زهرا (س) هزاران شقایق پرپر در دل خاک میهمان دارد که هر مسافری را به یاد حماسه های جاودانشان می اندازد اما برخی شهدا خاص ترند .نمونه آن رایحه دلپذیر و معطر خاک شهید "احمد پلارک" است که پایانی ندارد. 

  تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام می‌رسد. کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر می‌زنند.

کسانی که زیاد بهشت زهرا(س)می‌روند، به او می‌گویند شهید عطری. خیلی‌ها سر مزار شهید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند. .

سنگ قبر شهید پلارک همیشه عطر تراوش می کند و بوی گلاب و گلهای معطر دارد و شلوغی مزار او اختصاص به پنجشنبه و جمعه ندارد و هیچ زمانی در روز سر مزار او  خالی نیست و پلارک همیشه میهمان دارد.
شهید عطری
سید احمد پلارک، فرزند سید عباس متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی است.ایشان فرمانده آرپی جی زنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود و درسال1366 در عملیات کربلای 8 در شلمچه به شهادت رسید.
در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
مادر شهید پلارک می گوید: " در 13 سالگی تا به هنگام شهادت ، نماز شبش ترک نشده بود. شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت..."
آری اشکهای شهید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش می کند.
برگرفته:


   نوشته شده در یکشنبه 91/4/4  توسط همسنگر 



مراسم گرامیداشت سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) در بخش زارچ، به همت جمعی از بسیجیان و جوانان به مدت سه شب در محل بسیج زارچ برگزار گردید.

حضور محمدصالح جوکار نماینده محترم مردم یزد در مجلس شورای اسلامی در مراسم:

سخنرانی حجه الاسلام والمسلمین مدرسی در مراسم:

امام جمعه محترم زارچ حجه الاسلام والمسلمین دهقان:

و این هم عکس از شبی که  طوفان و گرد وغبار شدید کویر هم نتوانست یاران خمینی کبیر را زمین گیر و خانه نشین کند.



   نوشته شده در دوشنبه 91/3/15  توسط همسنگر 



به مناسبت سالگرد ارتحال جانگداز رهبیر کبیر انقلاب اسلامی و مرجع عالم تشیع آیت الله العظمی امام خمینی (ره)

مجالس ذیل در شهر زارچ برگزار می گردد:

 

مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان و گرامیداشت حضرت امام (ره) در حوزه مقاومت بسیج زارچ

از جمعه 12 خرداد تا یکشنبه 14 خرداد 1390 بعداز نماز مغرب و عشاء

 

مراسم روضه خوانی و گرامیداشت امام شهدا در سالن مهدیه و پایگاه شهید محمدمنتظری سرچشمه زارچ

از جمعه 12 خرداد تا یکشنبه 14 خرداد 1390 بعداز نماز مغرب و عشاء

 

 



   نوشته شده در پنج شنبه 91/3/11  توسط همسنگر 



مراسم گرامیداشت سالروز آزادسازی خرمشهر با حضور جمعی رزمندگان عملیات بیت المقدس و بسیجیان زارچ در سالن شهدای حوزه مقاومت بسیج زارچ برگزار گردید.

در این مراسم که با تلاوت کلام الله مجید توسط قاری ممتاز بسیجی برادر محمود شریفی آغاز گردید پس از پخش نماهنگی از شهدای بخش زارچ برادر غلامحسین دشتی معاون سیاسی امنیتی استانداری یزد ضمن گرامیداشت یاد و خاطره دلاور مردیهای رزمندگان و شهدای عزیز عملیات بیت المقدس، جمع حاضر را با بیانات شیوای خود مستفیض نمودند.

 



   نوشته شده در پنج شنبه 91/3/4  توسط همسنگر 



چهارشنبه سوم خرداد 1391 مصادف با سالروز فتح خرمشهر  با حضور استاندار محترم یزد مهندس فلاح زاده و مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان برادر فرهنگ دوست،امام جمعه محترم زارچ حجه الاسلام والمسلمین دهقان و بخشدار محترم برادر ابوترابی ودیگر مسئولین بخش زارچ ، خانواده های معزز شهدا، جانبازان، ایثارگران، رزمندگان دفاع مقدس و اقشار مختلف مردم، گلزار شهدای زارچ افتتاح گردید.



   نوشته شده در پنج شنبه 91/3/4  توسط همسنگر 



بمناسبت گرامیداشت سالروز آزاد سازی خرمشهر و یاد و خاطره شهدای گرانقدر اله آباد مراسم یادواره شهدای این خطه در مسجد اله اباد برگزار گردید

در این مراسم که جمعی از اهالی اله اباد ، زارچ و سرچشمه حضور داشتند پس از ادای نماز مغرب و عشاء برادر رزمنده احمد خواستار سخنان و خاطراتی را پیرامون دوران دفاع مقدس و جانفشانی های جوانان این مرز و بوم ایراد نمودند که مورد توجه حاضرین در این مراسم قرار گرفت.



   نوشته شده در چهارشنبه 91/3/3  توسط همسنگر 



<   <<   6   7   8      >
-

امام خامنه ای

درباره همسنگران
 
 
 
زارچ در مرکز ایران